یکشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۹۱

خط سبز

آنچه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند..
چه خشن خونده چی که از ته دلت ریشش به..

مرحوم نظام سلیمانی  از نوادگان کاکا سلیمون  از بزرگان پشور(فیشور) است که دست به قلم بودنش از پدر و اجدادش به ارث برده  نوشته های شیرین و خط سبزش بر دلها نشسته و  همیشه نشان از نظام ملا اسد بوده است..از آنجا که نظام با خودنویس سبز نامه هایش را می نگاشته خط سبز او شهره گشته است.، نامه ای بسیار زیبا و دلنشین به زبان اچمی در گویش پشوری برای دکتر احمد اقتداری نوشته که  دکتر اقتداری آن را در کتابش به چاپ رسانیده . گفتاری در مورد اصل نامه از زبان مولف:

در نقل متن نامه و ترجمه آن به جز نقطه گذاری، درست عین نامه ای را که آقای نظام پشوری نوشته اند ، نقل می کنیم. الفبای لاتین و نشانه ها و توضیحات لازم در برابر لغات هم برای مزید فایده افزوده شده است. اهمیت لغات و اصطلاحات لهجۀ مزبور گذشته از فایدۀ عظیم زبان شناسی که در بردارد ، وجود بسیاری لغت و اصطلاحات مربوط به جشن سده است که احتمالاً ممکن است مقدار فراوانی از لغات و اصطلاحات این لهجه مشابه لغات پهلوی باشد.



متن نامه به لهجۀ فیشوری با رسم الخط فارسی

پسین رز 28/2/72

ته تی پا بفتم و پازالت ادیده کشم، آخای احمد خان اقتداری، دستۀ حزیزوم و حالکم یانه چه کده فیس کرام،که تو لارستونی بهه، و موهم با تو دستوم.  و هم تی ته مواشناسدستی. کاخذت رسه است. و از خوشحالی، هنک اوش زتم حفسوس خردام که در رسی ام نی،که الیه،کتابی که، الیه فیشور لاستا، کومک بکنم. خدا بیامرزینه رااما، سال مدوم،خاطرخواه قبر آنور بدیه شما بستت. و اوماهم، هم. چه رز پش از ان تکه گتر، می خاله کنگه له ای ، سنم اسوت. مه دوکتر گت . که اینو هم. جه خو حکس سنم شاسه. اوش گتم. که سلی یه. جه خو، انگار تش مولوبراچو. اومگو خته دم. خم خورونم اندت که اینا مهلا. اورتی چم. اوگت. زند و مردم انگویه یع تیم. لب کلوم که کلوتر گتر، شیخ علی الی به وابدو، شو لبنون فرسته دم. و حاله ، بیروتم. و از حجاخ بااو ننَت، هس خم ام نی. دکتر گوته ای، باید چُد وختی وامونم، تا شرش مه کروک وابه. تن مو تقدیردده. اختستم. اگر خاطر مو ته یه، خط مه بنوس. ادونم. فرصت اوت نی، او میاد مه بو . که خشنود ابم. دگه مناه می نی از دلتنگی، یک هم زبونی ام نه که پنۀ یه وینیهیم ، و نقل بکنم. فقط سلومتیت ، از خوش میه که مچی احلاسکو.

مخلصت،پشوری،نظام سلیمانی پوسه ملا اسد.


ترجمه متن به فارسی

بعد از ظهر روز 28/2/72

جلوی پایت بیفتم و کفشت را به دیده کشم، آقای احمد خان اقتداری، دوست عزیزم:
نمی دانم چقدر به خود می بالم که شما لارستانی هستید و من هم با سرکار دوست هستم. و هم، قبل از این، عموماً سرکار را می شناختیم نامه ات رسید و از شدت سرور خندیدم. افسوس می خورم که دسترسی ندارم، تا برای کتابی که راجع به فیشور تالیف می کنید، کمکی بکنم.
اجداد خدابیامرز ما سال های دراز دوستدار اجداد در قبر نورانی شدۀ سرکار بوده اند و ما هم همان ارادت و دوستی داریم.
چهل روز پیش از این در قطر قدری سینه ام می سوخت، به دکتر مراجعه کردم بلافاصله عکس سینه ام را گرفت، و گفت که سل است. مثل آن که، آتش به اندامم جست و در همان جا بستری شدم. غم خوارانم آمدند ، که این طور مساز و بلند شو تا برویم، گفتم زندگی یا مردن من در اینجاست و نمی آیم، حاصل کلام آن که کدخدای قطر شیخ علی، برای معالجه مرا به لبنان فرستاد و حالا در بیروت هستم. و از اجاق پدر و مادرت هیچ غمی ندارم و دکتر می گوید باید زمانی چند، بمانم تا شر این بیماری از سرم بشود، تن به تقدیر داده و خوابیده ام. اگر مرا دوست داری، نامه برایم بنویس می دانم که فرصت نداری، ولی فرصت به دست بیاور و مرا از یاد مبر که ممنون می شوم.
از دلتنگی رمق ندارم. زیرا که یک همزبانی در این جا نیست که نزد هم بنشینیم و سخنی بگوییم.
فقط سلامتی تو را از خودش(مقصود خداوند است) می خواهم که قادر بر تمام کارهاست.

ارادتمند ،پشوری نظام سلیمانی پسر ملا اسد.

هیچ نظری موجود نیست: