چهارشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۹۱

سَرِ کُنَر ِ زیارت

دلتنگ ِ دل ِ تنگ ِ تو بسسم
با جون و دلم تپا شنسسم
نذر کُنَر ِ سده مواسسو
از پا نَکِوِم خو تو ارسسم..
              Boshk



این دوبیتی بُشک مرا به اندیشه ی طبیعت دوست انسانهایی می رساند که عشق به زندگی آنها را به مقدس شمردن درختانی می کشاند که به نوعی سرسبزی حیاتشان بود..نه در اقلیم اچم که هر جای این کره خاکی همیشه درخت به عنوان سرسبز مقدس مورد احترام بوده است..از سکویای سرخ پوستها تا انجیر معابد هندوان تا سرو چهار هزار ساله ی کاشمر و کنار سده و گز گوده و...
و  هر جا قسمی به درخت باشد نشانگر قداستش...بارها شنیده ایم (سَر کنار زیارت)
اگر چه امروزه با پوزخندی آن را سوگندی جعلی می بینیم اما این قسم ریشه در ارزشمندی درخت و دیدگاه مبارک نیاکان ما دارد که قدر آن را می دانستند و برای رفع حاجاتشان به نخل و گز و کنار هم توسل می جستند..حالا بماند که دیدگاه امروز ما چیست و آیا پیشینیان درست می اندیشیدند و یا این که دید روانشناسانه و تحلیل جامعه گرایانه چیست..الان مهم این است که  متاسفانه هر روز نخلستانهای ما کم نخل تر و دشت های ما بی درخت تر می شود و ما هر روز از مهرمان به زمین می کاهیم .
دستی به مهر بگشایید و درختی به عشق بنشانید تا سرسبزی روح کدر زندگی را دور سازد و ببینید که درخت هم معجزه می کند..


...

هیچ نظری موجود نیست: