شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۹۰

وجه تسمیه برخی از شهرهای اچمستان....



خنج:
قدیم ترین متون تاریخی نام این شهر را «هنگ» [Hong]ضبط کرده اند. بعدها به اشکال گوناگون : «هونج» [Hunj] «خنگ» [Xong] «خوانج» [Xowanj] و «خنج» [Xonj] در آمده است. با توجه به شواهد تاریخی که از این پس مورد بررسی قرار خواهد گرفت، نام اولیه این شهر «هُنگ» بوده، که در زبان پارسی به معنای «گوشه» و «بیغوله» می باشد و علت نامگذاری آن، نمایانگر نوعی بافت فرهنگی و معنوی بوده که از طریق ایجاد «خانقاه» و «زاویه» های گوناگون، به ویژه پس از قرن ششم هجری، خود را نشان داده است. با این تعبیر ساختار اصلی شهر بر بنیاد فرهنگی و معنوی پایه گذاری شده و به همین جهت آن را «هنگ» که به معنای عمومی جایگاه گوشه نشینان و عبّاد و زهّاد است، نامیده اند.

.


بستک:
شهری بر پهنای دشتی که دور تا دورش را کوههای سر به فلک کشیده در برگرفته اند چه نامی جز بستک می تواند داشته باشد.؟
البته برخی چنین روایت می کنند که قدیمی ترین جای مسکونی نزدیک به بستک امروزی همان مغدان است که قدمتی به اندازه اشکفت آهی و نگاره های دیواریش دارد  ...مردم در آنجا علاوه بر کشاورزی و دامپروری در محدوده بستک امروزی کارگاه های سفالگری داشته اند و به ساخت سفالینه هایی که بستک(هنوز هم به همین نام در زبان فارسی و به نام بستوقه در زبان عربی) نامشان بود اشتغال داشتند..از این رو نام آن مکان را هم بستک نهادند.. بستکی که بعدها گسترش یافت و مرکز حکومتی جهانگیریه گشت...

اوز:
كلمه‌اي است عربي به معناي بط يا مرغابي و وجه تسميه آن چنين است كه در زمانهاي گذشته كه اطراف اوز را آب فراگرفته بود اين شهر مانند جزيره اي به شكل يك مرغابي روي آب شناوربوده است. ...
.


لار:

نام لار در تاریخ باستان به اشکال گوناگون مانند ( کجاران ) ، ( کلال ) ، ( الار ) ، ( ایرهاستان ) ، ( خوزیهراستان ) ( خوجهراستان ) ثبت شده است . در برهان قاطع درباره لار چنین نوشته شده : لاردر اصل نامش (لاد ) بوده و لاد بروزن باد نام اساس و بنیاد هر چیز می باشد .بعضی ازمورخین قدیم گفته اند که ( لاد ) نام یکی از پسران پادشاه قدیم پارس بوده که نام آن شهر در گرمسیر جنوب پارس ساخته و به نام او موسوم به ( لاد ) گردیده است .
.


چاه دزدان:

چاه دِزدان در اصل « چاه دِس دان » می‌باشد، بعلت وجود درخت چه‌ای که بوته اش به اندازه بوته چای است و آن را (دِس) می‌نامند این روستا (دس دان) نامیده شده بود که بعد از مرور زمان به (دزدان) تبدیل یافت. این درخت دانه‌ای سرخ رنگ و بی مصرف دارد، اما از برگ آن در بعضی از روستاها استفاده می‌شود.
.


کوخرد:
 همانطور که معلوم است ساکنان اولیه کوخرد زرتشتی بوده‏اند و قدمت کوخرد به پنج هزار سال قبل از ظهور اسلام می‌رسد نام قدیم کوخرد سیبه بوده‌است و حاکمان این محل مناطق بسیاری را زیر نظر داشته‌اند به طوری که خرما و محصولات کشاورزی را ازبستک و روستاهای اطراف آن که تحت تصرف آنها بوده به سیبه «کوخرد» انتقال داده می‌‏شده‌است. مردم سیبه پس از ورود دین اسلام در عهد خلیفه دوم عمربن خطاب مسلمان می‌‏شوند و نام سیبه را به «کُویِ خِرَد» تغییر می‌‏دهند که به معنای دیار عاقلان و دانایان و خردمندان و هوشیاران است که در اثر کثرت استعمال و با گذشت زمان به کوخرد تبدیل می‌‏شود.


فیشور:
 فیشور را به صورت فِشوَر و پِشوَر هم تلفظ کرده اند و هم اکنون نیز محلی ها و مردم روستاهای اطراف بیشتر لفظ پِشوَر را به کار می برند. در مورد نام اولیه فیشور اقوال مختلفی وجود دارد اما بیشتر بر این عقیده اند که این نام از کلمه پیشه ور گرفته شده و این ریشه در حرفه و شغل مردم این دیار بوده که بیشتر به کارهایی چون گیوه دوزی، تنداربافی و غیره مشغول بوده اند قول دیگر بر این تأکید داد که کلمه فیشور در اصل پیشرو بوده به دلیل اینکه مردم فیشور در همه ی صحنه ها از بقیه ی مردم جلوتر بودند و به قولی سهم خود را زودتر از دیگران دریافت می کردند.

 .........
دوستان آگاه و مطلع و عزیز می توانند در کامل کردن این پست ما را یاری نمایند....

هیچ نظری موجود نیست: